~چه جمله هایی درونگراها رو می ترسونه؟~
*این یک پروژه گروهیه!*
درونگراها به طور کل وقتی پروژه هارو تنهایی جلو می برن بهتر کار می کنن. چون می تونن راحت و بدون مزاحمت بقیه روی کارشون تمرکز کنن. اونها مثل برونگراها تمایلی به بلند بلند فکر کردن ندارن، معمولا افکار، احساسات و ایده هاشون رو به صورت درونی پردازش و طبقه بندی می کنن.
برای درونگراها، پروژه های گروهی تو مدرسه یا محل کار یعنی کنار اومدن با تغییر یهویی برنامه ها و بحث و مشکلات گروهی. اونا به خوبی می دونن که نه فقط بخاطر پیش بردن کار و مشکلات سر راه پروژه، بلکه به خاطر تلاششون برای هماهنگ شدن با بقیه قراره حسابی از نظر روحی و جسمی خسته بشن.
یادم میاد استادمون از بچههای کلاسش انجام پروزهای رو خواست که باید به صورت گروهی انجام میشد. گروههای دو تا چهار نفری که به انتخاب خود بچهها بود. همه همدیگر رو انتخاب کردند و من موندم با دوتا دختر که به اجبار با اونها انتخاب شدم. هر گروه باید یک هنرمند را انتخاب میکردند که چندین پوستر در سابقهی کاریش داشته و با انتخاب دو تا سه پوستر از هنرمند اونها را تحلیل میکردیم. البته به صورت گروهی و مشارکتی. گروه ما یک هنرمند را انتخاب کردند از اونجایی که دیدم از این دو نفر بخاری در نمیاد؛ ناگزیر تحلیلش رو خودم به عهده گرفتم. ناگفته نماند از اینکه مجبور بودم خودم به تنهایی کار را انجام بدم خوشحال بودم. چون قبلش عزا گرفته بودم که چطور با دو نفر غریبه آن هم دختر باید هماهنگ بشیم و کجا قرار بگذاریم برای انجام کار پروژه!
چند تا از پوسترها با توجه به اطلاعات گرافیکی خودم تحلیل کردم و نتیجه کار پنج صفحه شد. دخترا هم چاپ پوستر و متن مرا به عهده گرفتند و آماده تحویل به استاد کردند. تعریف از خودم نباشه دخترا متنام را میخوندند و شگفت زده بودند که چطور تونستم این همه متن رو تحت عنوان تحلیل سه پوستر از مغزم تراوش بدم. از حالت اولیهشون موقع انتخاب افراد گروه مشخص بود که از انجام تحلیل عاجز بودند؛ گویی باید از دیوار بلندی صعود کنند.