این رمانو وسط تابستون خوندم ولی اصلا وقت نکردم براش پست بذارم.

هم زمان با دالان بهشت خوندمش و اگه کپشن دالان بهشت رو چک کنین میبینین که گفتم تو یه هفته دو تا رمان خوندم که هر دو در دهه هفتاد شمسی روایت میشن (یعنی دالان بهشت و عشق خاموش) ولی یکی رو بیشتر از اون یکی دوست داشتم؛

"عشق خاموش" همونیه که بیشتر از دالان بهشت دوستش داشتم؛ دلیلش هم شخصیت پردازی و داستان پردازی قوی تر عشق خاموش بود.

البته یه سری ضعف هایی داشت که با توجه به دوره ای که روایت میشه، میشه ازشون گذشت. (ضعف های فمنیستی که من خیلی روشون حساسم😊)

راوی رمان دختری به اسم دریاست که از داستان زندگیش رو از اولین روزی که به دنیا میاد برای وکیلش تو یه دفتر مینویسه.

فضای سنتی رمان بر خلاف این که حوصله آدم رو سر ببره خیلی هم جذابه (البته به نظر من!)

دختر عمو و پسر عموهایی که همه شون تو یه خونه قدیمی با حیاط بزرگ و تو دهه هفتاد، کنار هم زندگی میکنن، از عشق هایی که بینشون شکل میگیره تا مثلث عشقی هاشون و ماجراهایی که سر دریا می یاد همه و همه باعث میشن که بگین حالا بذار چند صفحه دیگه بخونم!

آره دیگه اینجوریا...

اینم از این :)

.

📚 نام کتاب: عشق خاموش

✒ نام نویسنده: لیلا عبدی

📖 نام انتشارات: نشر علی

.

پ.ن: چون کاراکتر اصلی یعنی دریا نقاشه منم عکسو این شکلیش کردم دیگه... آره :)