مینا شیردل نمین

رمان‌نویس/فیلمنامه‌نویس/نمایشنامه‌نویس/از عاشقان دنیای نقاشی و عکاسی

۱۰ مطلب با موضوع «دل نوشت» ثبت شده است

فقط خواب می‌چسبه!

یه روزهایی‌ام تو دل زمستون هست که فارغ از همه دغدغه‌های زندگی و همه‌ی خوش‌گذرونی‌هایی که می‌تونی داشته باشی، ترجیح میدی به دور از آدم‌ها کنج خونه بمونی، تلفنو از پریز بکشی، گوشیت رو سایلنت کنی، خونه رو کم نور کنی، بری زیر یه لحاف ضخیم و بچسبی به شوفاژ و فقط بخوابی... چه‌قدر می‌چسبه!

مگه نه؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
MINA SHIRDELL

نابرده رنج...

یه جمله‌ی معروف کره‌ای هست:

"모두가 잠든 밤에 피는 꽃도 있어'"

معنیش می‌شه «بعضی از گل‌ها شب‌ها که همه خوابیدن شکوفه می‌زنند».
خیلی خوب این مفهوم رو می‌رسونه که یه جاهایی برای رشد و پیشرفت باید از آسایش و راحتیت بزنی و سختی بکشی تا چیزای بهتری به‌دست بیاری.
هیچی یه شبه به دست نمیاد رفیق، زود جا نزن.
 از گل که کمتر نیستی؟ :)
📷 : فتو بای می :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
MINA SHIRDELL

سلامی دوباره

سلام من اومدم.

شکر خدا حالم خوبه.

خواستم بگم می‌دونید که من مطالب زیادی رو از وبلاگ پاک کردم،

متن‌هایی که وایب غمگین داشتن و هر چیزی که بهم حس بد می‌داد رو پاک کردم. پس این جوری نیست که آخرین مطلبی که گذاشتم مربوط به خرداد ۹۹ باشه بلکه هر آن چه که بعد از اون نوشته شده بود پاک شد و چه خوب که پاک شد!

تو این مدت کلی اتفاق‌های عجیب و غریب افتاد، خوب و بد.

از بدها تجربه ساختم و از خوب‌ها خاطره و آرزو دارم هیچ وقت دلتون رنگ غم و ناخوشی نبینه، دل خودم هم همینطور. smiley

زیاد وارد جزئیات نمیشم ولی حالا تو نقطه‌ای هستم که میشه گفت راضی‌ام از زندگیم و دارم آرام و پیوسته به اهداف زندگیم نزدیک‌تر میشم✨🧿

قول میدم از این به بعد این جا باهم کتابای بیشتری بخونیم، فیلم‌ها ‌‌‌‌و سریال‌های بیشتری ببینیم، در مورد اسرار درونگرایی بیشتر حرف بزنیم، تازه کلی هم در مورد گل و گیاه و آشپزی و نقاشی و هنر و... قراره باهم صحبت کنیمwink

آهان تا یادم نرفته بگم که من تو این پیج تجربیات نویسندگی خودمو باهاتون به اشتراک می‌ذارم، تو این یکی پیج عکس‌های قشنگی که خودم گرفتم رو پست می‌کنم و این پیج هم مختص روزمرگی و این چیزها!

شما می‌تونید از طریق این سه تا پیج تو اینستاگرام هم منو پیدا کنیدangel

.

.

.

دوست دار شما 🍓

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
MINA SHIRDELL

آرزوهاتو سفارش بده! :)

 

امروز تو اوج بی‌حوصلگی نشسته بودم و با خودم فکر می‌کردم که

ای کاش یه تغییری تو دکور اتاقم بتونم بدم که

کمی از این یکنواختی اخیرش دربیاد...

ولی چیزی به ذهنم نمی‌رسید و حوصله خلاقیت به خرج دادن هم نداشتم!

در همون کمال ناامیدی آقای پستچی زنگ زد و به گوشیم و گفت:

"هستی خانوم؟" :))))

گفتم:

"با مایی؟!" •_•

گفت:

"بله شما یه بسته داری!"

خلاصه این که من حتی یادم رفته بود همچین چیزی سفارش دادم اصلا!!!

فکر می‌کنم جریان آرزوهای ما تو کائنات هم همین شکلیه.

گاهی ما آرزو می‌کنیم بدون این که خواسته مونو به کائنات سفارش بدیم!

بدون این که هزینه‌ای براش پرداخت کنیم!

فروشنده آرزوها چرا باید اون آرزو رو به تو بده،

وقتی برای داشتنش هیچ سفارش و هزینه ای انجام ندادی!

فکر می‌کنی این جا هم بحث دلاره؟

نه...

این جا بحث "تلاش" هست.

بهای آرزوی تو به اندازه تلاشی که باید براش انجام بدی، گرونه!

پس همین حالا پاشو و به جای فقط آرزو کردن،

آرزوتو سفارش بده.

مطمئن باش که درست اون لحظه‌ای که بیشتر از همیشه بهش نیاز داری،

به دستت میرسه! :)

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
MINA SHIRDELL

تمام شد!

 

 

همیشه روزهایی در زندگیمان هستند که فکر می‌کنیم، شاید قرار نیست بگذرند. شاید قرار نیست تمام بشوند. گویی آمده‌اند که ما را تمام کنند، نه این که تمام بشوند.

تمام دوران دانشجویی من از آن روزها بود.

تحصیل در رشته و دانشگاهی که هیچ سنخیتی با روحیاتم نداشت، برای من چیزی جز یک روح خسته به یادگار نگذاشت؛ اما بالاخره تمام شد.

تمام شد و رو سیاهیش برای آن شب‌هایی سختی ماند که هیچ‌کس جز خودم ندانست که چگونه صبح شد. شب‌هایی که از فرط احساس یک استرس وحشتناک نهایت زمان خوابم دو ساعت می‌شد و صبح فردایش سر جلسه امتحان سرگیجه و تهوع امانم را می‌برید.

تمام شد!

همه‌ی آن لحظه‌هایی که استاد از سیم و ال‌ای‌دی و جریان و ولتاژ می‌گفت و دل من پر می‌کشید برای این که یک بار دیگر از دست این فرمول‌ها، وقت آزاد داشته باشم برای کشیدن رنگ‌ها روی یک بوم سفید.

تمام شد!

همه‌ی آن روزهایی که باید می‌دانستم چگونه چهار صفحه برنامه‌نویسی سی‌پلاس‌پلاس و اِی‌وی‌آر یاد بگیرم؛ اما چیزی کنج ذهنم پر می‌کشید برای پیدا کردن اندکی زمان که بتواند چهل صفحه از رمانی که گوشه لب‌تاپ خاک می‌خورد را ویرایش کند.

تمام شد!

همه آن چه که مرا از من واقعی گسیخته بود و گویی در حبس خود زیر شکنجه بی‌رحمانه‌ای دندان علایق واقعی‌ام را می‌کشید و دور می‌انداخت.

تمام شد و من حس کودکی را دارم که سال‌های کودکیش را پشت میله‌های یک قفس از دست داده...

با این حال هنوز به جبران گذشته برمی‌خیزد؛

چرا که خاطرش مانده آدم کدامین روزهای دشوار بود!

 

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
MINA SHIRDELL

زنی که مرد خانه است...

 

خستگیهایم

شبیه زنی است

که مرد خانه است

روی دوش راستش کیفش را محکم چسبیده

و در دست چپش سبزی و نان و اندکی گوشت...

در آخرین ساعات عصر منتظر تاکسی ایستاده و

آخرین خبرهای تحریم را می‌خواند

روی روزنامه های چیده شده‌‌‌ی مقابل دکه...!

 

#میناشیردل 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
MINA SHIRDELL

اسفند...

 

✒🍃
اسفند دختری است ریز نقش
 که گیسوان بلندش را باد می برد،
با چشمان مخمورش پشت چشمی نازک می کند و 
لبخند دلبرانه ای می زند که
پای لپ هایش چال می افتد!


#میناشیردل

 

heartاسفند جان خوش آمدیsmiley

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
MINA SHIRDELL

بی عشق جهان یعنی...

 

 

اونجایی که رضا بهرام میگه:

 

"بی عشق جهان یعنی، یک چرخش بی معنی"

 

زیباترین جمله ای هست که میشه براش قاب طلا گرفت

و زد روی سینه دیوار و ساعت ها بهش زل زد!

ولی نه برای عشق های دایرکتی و اینستاگرامی و

چرا بی شب بخیر خوابیدی و صبح بخیر یادت رفت!

فقط برای یک عشق...

اون عشقی که مثل خون در رگ هامون جاریه،

مثل قلب تو سینه مون میتپه،

مثل صداست در گوشمون،

مثل نور در چشممون،

مثل کلمه روی زبانمون،

مثل قدرت دستامون،

مثل نای موندن و رفتن در پاهامون...

یک عشقی که هیچ آسیبی ازش نمیبینی،

عشق به اونی که گفت فقط بخوان مرا تا اجابت کنم تو را...

بدون این عشقه که جهان یک چرخش بی معنیست!

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
MINA SHIRDELL

فرمول خوشبختی

🌸
سعی میکنم خودمو بزنم به دامن بی خیالی و آهنگ گوش بدم،

یا کاری که دوست دارم رو انجام بدم،

برای آدمی که دنبال ذره ای آرامشه،

این تنها فرمول باقی مانده از خوشبختیه!
──── ♡ ────

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
MINA SHIRDELL

دخترونه های خونه ما

👗👡👜
من تو خونه ای بزرگ شدم که از اولشم توش پر دختر بود. یعنی تا چشم باز کردم یه عالمه دامن چین دار، تور و پف و صورتی و لاک و کفشای تق تقی و عروسک های موبور و چشم روشن و... دورم دیدم! قبل از ازدواج خواهرام، مامان همیشه از رد لک رژ و ریملایی که روی آینه یا میز آینه مون بود شاکی بود، از موهای بلندی که گاها می ریخت رو زمین یا لک لاکی که می خورد رو فرش اتاقمون و خدا، خدا می کردیم چشم مامان بهش نیفته! (البته الانم از من شاکیه ولی خب کمتر😅) سلیقه هامون با هم متفاوت بود؛ اما این دلیل نمی شد گاها کیف و کفش و لباس های همو دزدکی کش نریم! :)))) و بعد وقتی صاحبش فهمید بگیم خودت چرا اون روزی فلان چیز منو برداشتی و آخرش با داد مامان که میگفت تمومش کنین خفه میشدیم! :)))) مثلا بیتا(خواهر بزرگترم) میشه گفت همیشه استایلش آوانگارد بوده، دوقلوها (شیدا و شیوا) همیشه کلاسیک و شیک بودن و من... من یه تغاری بوهمین عجق جوق بی حوصله شل و ول بودم که همیشه مورد انتقاد خواهرای بزرگترش بود و کلی با لباس پوشیدنش حرصشون می داد!😂 می خوام بگم آدما با هر سلیقه و استایلی می تونن کنار هم زندگی کنن، با هر عقیده ای، با هر پوششی؛ اما چیزی که مهمه اینه که بلد باشن چه جوری به عقاید و سلایق همدیگه احترام بذارن! :) آره در واقع چیزی که مهمه اینه! باید وقتی به کسی نگاه می کنیم مدام عینک قضاوت به چشممون نزنیم، چرا مانتوش اینجوریه؟ چرا روسریش اونجوریه؟ کفشش از اون ارزوناست؟ کیفش که برند نیست؟ اصلا از فشن سر در میاره؟ به کسی که لباسش ارزونه ولی تمیزه نگیم چیپ! به کسی که گرانج یا گوتیک میپوشه با تعجب نگاه نکنیم! به کسی که بوهمین میپوشه نگیم شلوغ پلوغ و خنزر و پنزری! به کسی که کلاسیک میپوشه نگیم ساده! به کسی که آوانگارد میپوشه نگیم اوم یجوریهههه...! به کسی که مارک میپوشه نگیم مرفه بی درد! آدما رو همون جوری که هستن قبول کنیم و بدونیم که هر کسی متناسب با موقعیت فرهنگی، رفاهی و اجتماعی خودش لباس میپوشه و مطمئنا با اون چیزی که تنشه خوشحاله! :) آدما رو به خاطر قلبی که پشت لباس هاشون پنهون شده دوست داشته باشیم! :)
سوال: شما چه استایلی رو دوس دارین؟ من خودم بوهمینو دوس دارم ولی نمیتونم بگم دائما رو همین استایلم...
──── ♡ ────

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
MINA SHIRDELL