خیلی بعید می دونم که رمان خوانای امروزی این کتابو بشناسن!
یادمه خیلی سال پیش این رمانو از بین کتابهای قدیمی مامانم پیدا کردم، چون کم سن و سال بودم مامانم نمیذاشت بخونمش😅 میگفت برات زوده بخوای کتاب عشق و عاشقی بخونی😓😃
چند سال گذشت به دوره نوجوونی که رسیدم دیگه فکر کردم مجوزشو دارم که بخونم!
وقتی خوندم فهمیدم حق با مامانمه! من هیچ وقت نمیتونم رمانی رو که عاشقانه محضه بخونم چون اقتضای نسل من این نیست!
ما به هیچ وجه شبیه نسل دهه پنجاه و چهل نیستیم و نمیتونیم باشیم، ما از وقتی که چشم باز کردیم تنها دغدغهمون عشق نبود. ماها با دغدغههای زیادی بزرگ شدیم، مثلا به جای عشق به این فکر کردیم که تو آینده چه کاره بشیم؟ چه قدر درس بخونیم که رتبهمون عالی بشه؟ چی کار بکنیم که والدینمون بهمون افتخار بکنن؟ اصلا کار هست؟ معیارمون برای ازدواج چی باشه؟ روابط اجتماعیمون چه جوری باشه؟ ماها واسه تقویت کردن اعتماد به نفس و مدل حرف زدنمون هم کلاس ثبت نام کردیم...
چون ما هیچ وقت شبیه نسل ساده و صادقی که ساده حرف میزدن، ساده عاشق میشدن، ساده زندگی میکردن و به سادگی از زندگی لذت میبردن نبودیم.
ما نسل رقابت بودیم، نسل استرس، نسل رتبه کنکور، نسل معدل، نسل نیم نمره واسه بیست یا ده واسه پاس، نسل مهندسای بیکار، نسل سینما، موسیقی و ادبیات مافیا، نسل منفعت طلبی با پوسته ی دوستی، نسل عشق های دو روزه، نسل انتخاب بین بد و بدتر، نسل از این جا رونده و از اون جا مونده ها، نسل جنگ نرم و سایبری!
پ.ن: رمان خداحافظ زندگی اثر مسعود خاک نژاده که به حد افراطی این رمان دراماتیزه شده! این رمان مستقیما تاثیر عاطفی رو مورد هدف قرار داده و هیچ مضمون دیگهای نداره.
شخصیتهای داستان به هیچ وجه در حال رشد شخصیتی نیستن یعنی نویسنده زمان لازم رو به اونها نمیده و تغییرات شخصیتی در هیچ کدوم از اونا به چشم نمیخوره.
شخصیتهای این رمان تو جامعه امروز تا حد زیادی دست نیافتنی هستن؛ اما به هر حال با توجه به قدمت این کتاب و تطابقش با عصری که نویسنده در اون قلم میزده باور پذیریش بیشتر میشه!